پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

نفس مامان و بابا

بدون عنوان

امروز داشتم عکسهایت را نگاه می کردم . باورم نمی شود چقدر بزرگ شده ای . چه زود گذشت روزهایی که بهترین روزهای زندگیم بود و من آنگونه که باید قدرش را ندانستم. نباید فراموش کنم هیچ کدام این لحظه هارا . حتی عطر تنت هم باید خوب ملکه ذهنم شود . دیگر تکرار نخواهند شد و یقین دارم روزی دلم برای این روزهایت تنگ می شود و اشک میریزم. از فردا بیشتر و بهتر تماشایت می کنم. دوستت دارم     ...
28 خرداد 1392

بدون عنوان

پسر نازم این روزها شیطون تر از قبل شدی و کلی کارای جدید می کنی. اول از همه اینکه کاملا یاد گرفتی راه بری. اولین قدمی که برداشتی نه ماه و سه روزت بود که می خواستی بری بغل بابایی. دوم اینکه دست زدن رو بلد شدی و تا بهت بگیم دست بزن شروع میکنی دستای کوچولووت رو بهم میزنی. سومیش هم اینه که وقتی اسباب بازیاتو زیر پتو قائم می کنم سریع پیداش می کنی. اسم خیلی از وسیله ها رو هم یادگرفتی و تا اسمشون رو میارم بهشون اشاره میکنی( ببعی.پیشی.لامپ.تلوزیون.توپ.ماشین و.....) آفرییییییییییین به پسر باهوش و زبر و زرنگ خودم. اینم چندتا عکس از نه ماهگیت عزیزم  ...
12 خرداد 1392
1